اسفند ۱۹, ۱۳۹۶
خانوادههای برخی از زندانیان سیاسی جانباخته در شهریور سال ۱۳۶۷ در سنندج، یک گور جمعی را در حاشیه شهر قروه و در یک زمین بیابانی، در مجاورت گلستان جاوید (گورستان بهاییان) در این منطقه کشف کردند. بر اساس گفتههای شاهدانی که با عدالت برای ایران صحبت کردهاند، مقامات قضایی که خبر اعدام فرزندانشان را به آنها داده بودند از ارائه هرگونه اطلاعاتی درباره محل دفن پیکرشان خودداری میکردند. تا اینکه برخی منابع محلی خانوادهها را از دفن تعدادی پیکر در بیابانهای اطراف قروه باخبر میکنند. تعدادی از خانوادهها با مراجعه به آنجا متوجه دفن گروهی بیش از بیست زندانی سیاسی زن و مرد در این محل میشوند. آنها شبانه پیکرهای جانباختگان را که عزیزانشان نیز در میان آنها بودهاند بیرون میآورند و در قبرهای انفرادی در آن محل دفن میکنند.
نمایی از مزارهای زندانیان سیاسی در حاشیه گورستان بهاییان قروه، قبل از تخریب سال ۱۳۹۵
عبدالله سیدمرادی، که دو برادرش جبار و کمال سیدمرادی در سال ۱۳۶۷ در سنندج اعدام شدهاند، نحوه کشف این گور جمعی را از قول مادرش چنین بیان میکند:
«حدود یک ماه و خوردهای از خبر اعدامها میگذرد که خانوادهها اطلاعات پیدا میکنند که در یکسری از روستاها با بولدوزر و ماشینهای بزرگ حفرههایی را کندهاند که امکان دارد اعدامیها آنجا باشند. چندین روستا را میگردند، پیدا نمیکنند تا اینکه با یک سری از خانوادهها صبح زود تاکسی میگیرند و همه باهم سوار میشوند به سمت قروه، نزدیک قروه یک جایی را پیدا میکنند، میرسند آنجا، آن نزدیکیها هیچ کس نیست، یک بیابانی است، نمیدانند، بیابان خالی را نگاه میکنند که یک جایی مثل حفره باشد، یا جایی که تازه زمین را به هم زده باشند یا کنده باشند پیدا نمیکنند. یک نفر از اهل روستا میرسد. اینها را نگاه میکند و از قیافههایشان میفهمد و میگوید دنبال چه چیزی میگردید. اونها میترسند. او میگوید من میدانم شما دنبال چه چیزی میگردید، خودتان بگویید. میگویند والا ما بچههایمان اعدام شدهاند. میگویند این دوروبرها یک جایی هست کندهاند. میگویند جنازه بچههایمان را میخواهیم پیدا کنیم. او هم میگوید بیایید من میدانم، جریان را میدانم، نصفشان هم لباسهایشان هنوز بیرون است. اینها وسایل نبرده بودند. اینها با دست خالی میروند با همان روستایی که یکی دو تا بیل به همراه داشته میروند و جا را پیدا میکنند. یکسری از مادرها غش میکنند و میافتند. بعد از یک مدت دوباره به خودشان میآیند، جنازهها را همه را بیرون میآورند. مادرم خیلی از جنازهها را میشناخت. چون همیشه دنبال ما بود. یک نفر سردشتی بوده، یک نفر کامیارانی بود. یک نفر سنندجی بود. از بچههای ما برادرم کمال بود. جنازه همه را بیرون میآورند، همه را میشناسد…کمال برادرم، در واقع مادرم تشخیص داده بود ولی میگفت هنوز مطمئن نبودم. ولی برادرم کمال سمت راست یک خال داشت، یک خال برجسته داشت که با آن شناخته بودش. تشخیص میدهد. بچهها را بیرون میآورند و بعد سعی میکنند حفره را یک کم گودتر بکنند که جنازههاشان زیر خاک قرار بگیرند. با خانوادهها جنازهها را جدا جدا میگذارند و با خاک میپوشانند و برمیگردند. در مجموع حدودا بیست و خوردهای زن و مرد از پپیشمرگههای کومله و پنج شش زندانی سیاسی دیگر در شهر سنندج را دستهجمعی آنجا دفن کرده بودند. اینها غیر از بچههایی بود که دیگر اصلا پیدا نشدند، از جمله برادرم جبار سیدمرادی. مادرم همه جنازهها را که بیرون آوردند جبار را پیدا نکرد. امروز که ما با هم صحبت میکنیم هنوز هم که هنوز است، جبار پیدا نشده.»
خالد علیپناه، فعال سیاسی کرد، نیز از قول برادر شهلا کلاهقوچی، عضو گردان شوان کومهله که در شهریور ۶۷ به همراه همسرش، هوشنگ زندی و نه تن از اعضای دیگر گردان شوان که همگی در اواخر اسفندماه ۱۳۶۶ به اسارت نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در آمده بودند اعدام شده بود، میگوید:
«از سنندج تا قروه با ماشین دو ساعت راه است. رفته بودند آنجا و قبرهای تازه را پیدا کرده بودند و جنازهها را دیده بودند. هر کسی عزیز خودش را شناخته بود. برادر «شهلا کلاهقوچی» گفت ما ساعت ۴ صبح زود پیش از اینکه مردم بیدار شوند رفتیم آنجا. رفتیم قبرها در ردیفی که دو سه روز اخیر اعدام کرده و آورده بودند، قبر را باز کردیم. بعد دامادشان را پیدا کرده بودند، بعد برادر «شهلا» را و بعد خود «شهلا» را. جنازه همه را پیدا کرده بودند و همانجا به کسی پول داده بودند تا برایشان قبر آماده کند و بعد جنازهها را در قبر گذاشتند.»
بیشتر بخوانید: آلبوم عکسهای زنان گردان شوان
در طول دهه شصت و سال ۱۳۶۷، صدها زندانی سیاسی که عمدتا هوادار یا عضو کومهله و حزب دموکرات کردستان بودند در شهرهای مختلف استان کردستان اعدام شدند و هیچ گزارشی مبنی بر اینکه پیکر آنها را به خانوادههایشان تحویل داده باشند بهدست نیامده است. احتمال میرود غیر از این گروه بیست نفره زندانیان سیاسی اعدامشده دیگری نیز در این محل به طور جمعی دفن شده باشند که مزارشان هنوز پیدا نشده است.
سنگ قبرها و نشانیهایی که در این محل از سوی خانوادهها گذاشته شده همواره به وسیله مقامات تخریب میشده است. با این همه خانوادهها همواره سنگهای جدید بر مزارها گذاشتند و به صورت فردی یا جمعی به خصوص در آخرین هفته سال، که همزمان با بمباران شیمیایی حلبچه کردستان عراق است، برای یادبود عزیزانشان به این منطقه آمدهاند.
عارف نادری، فعال سیاسی کُرد که یک دوره عضو شورای شهر قروه بوده است، میگوید: «خیلی از خانوادهها نمیدانستند قبر فرزندشان دقیقا کجای این محل است. اما همین رفت و آمد آنها به خصوص در اواخر دهه ۷۰ که کمی فضا بازتر شده بود باعث شد بعضی از مردم متوجه شوند که اینجا فقط گورستان بهاییان نیست بلکه محل دفن دستهجمعی و یا انفرادی مجموعهای از نیروهای پیشمرگ و فعالان سیاسی و اعدامیهای دهه ۶۰ هم هست.»
ددر ۲۴ تیرماه ۱۳۹۵، این محل با حکم مقامات قضایی به عنوان “تغییر کاربری” با بولدوزر کاملا تخریب و صاف شد. بر اساس اخبار و گزارشهای منتشرشده در آن زمان، زمین گورستان بهاییان قروه و زمینهای مجاور آن از جمله محوطهای که مزار زندانیان سیاسی دهه ۶۰ بوده، متعلق به یک شهروند هشتاد ساله بهایی به نام خلیل اقدامیان است. اداره جهاد کشاورزی قروه به عنوان اینکه با ساخت ساختمان کوچکی که از آن به عنوان غسالخانه استفاده میشده و دفن افراد در این محل، تغییر کاربری زمین کشاورزی بوده، شکایتی علیه وی در دادگستری طرح کرده و دستوری مبنی بر تخریب کلیه اماکن این تکه زمین گرفته بودند. با این همه، در عملیات تخریب، قبرهای بهاییان دستنخورده مانده اما کلیه درختها، ساختمان غسالخانه و سنگها و محوطه مزار زندانیان سیاسی با بولدوزر صاف شده است.
بیشتر ببینید: و تمامی درختان با خاک یکسان شدند…
این تصویر، محوطه مزار زندانیان سیاسی در قروه را نشان میدهد که کاملا تخریب و صاف شده است. روی تابلویی که در آن زمان بر روی این زمین نصب شده نوشته بود: «ابنیه این ملک بر اساس دستور قضایی تخریب گردید و مالک یا مالکین جهت پیگیریهای بعدی به اداره جهاد کشاورزی شهرستان مراجعه نمایند.»
یک شهروند بهایی اهل قروه در آن زمان در مصاحبهای با شبکه تلویزیونی نوروز گفت: «روز گذشته پس از حضور در گلستان جاوید با زمین صاف مواجه شده و ساختمان غسالخانه، تاسیسات گرمایشی، سالن اجتماعات، تابوتها و قبور از جمله قبور کردهایی که در این قبرستان دفن شده بودند همگی تخریب و خاکبرداری شده بود. حدود ۳۰۰ اصله درخت ۲۰ ساله نیز بریده شده و حتی درختهای کاجی که کنار قبر مادرم بود نیز از ریشه کنده شده بود.»
مرکز دموکراسی و حقوق بشر کردستان نیز در آن زمان از مراجعه برخی از خانوادههایی که عزیزانشان در این محل دفن شده بودند به اداره جهاد کشاورزی و استانداری خبر داد. در این گزارش آمده است که شکایت بستگان کومهله، دموکرات و بهاییان در پی رابطه با چرایی تخریب گورستان، بدون اجازه آنها و مالک زمین قبرستان بیاثر ماند زیرا به این افراد اعلام شده است: تنها آقای «خلیل اقدامیان»، مالک زمین، حق شکایت در این زمینه را دارد.
اما در همان روز و همزمان با عملیات تخریب احضاریهای به دست مالک زمین میرسد که براساس آن دادسرای عمومی و انقلاب قروه سه روز فرصت داده بود تا خلیل اقدامیان برای توضیح پیرامون شکایت اداره جهاد کشاورزی حاضر شود.
در بیست و هفت تیر ۱۳۹۵ بهنام اقدامیان، فرزند مالک این زمین، در صفحه فیسبوک خود نوشت:
«امروز بیست و هفتم تیر نودوپنج پدرم به اتفاق کامران و طیب صالحی برای پیگیری اتفاقات اخیر به دادگاه رفتند.
پدرم رو بازداشت و گفتند که باید وثیقه بیارید برای آزادیش.
در حال حاضر پدر هشتاد سالهی من در بازداشت هست چون متهمه! واقعا شرمآوره.»

وی پس از یک ساعت پست زیر را در صفحه فیسبوکاش قرار داد :
«پدر به قید وثیقه آزاد شد و پیگیریها ادامه خواهد داشت.»
تصاویر بهدستآمده از نقشههای ماهوارهای نیز تخریب این محل را کاملا تایید میکند.


آخرین تصویر ماهوارهای “گوگل ارت” تا زمان انتشار این مطلب، ۲۶ آبان ۱۳۹۶
*برای تهیه این مطلب، از مصاحبههای عدالت برای ایران با چندین زندانی سیاسی سابق، اعضای خانواده جانباختگان و مطلعان محلی، از جمله محمود حسینپناهی، عبدالله سیدمرادی، آزاد زمانی، نسرین رمضانعلی، عارف نادری، بهرنگ زندی، خالد علیپناه، ستار آوهنگ و عمار گلی استفاده شده است.