اسفند ۲۰, ۱۳۹۶
بنا به گزارش شاهدان محلی که به دست عدالت برای ایران رسیده است، در نزدیکی یکی از درهای ورودی گورستان آسیدمرتضی در شهر لاهیجان، بین خیابانهای کاشف ۱۷ و کاشانی الهیجان، دو گور جمعی وجود دارد که یکی از آنها که کوچکتر است مربوط به زنان اعدامشده در کشتار ۶۷ و دیگری که بزرگتر است، محل دفن مردان اعدامشده است
متاسفانه از جزییات چگونگی وقوع کشتار ۶۷ در زندان مالک اشتر لاهیجان اطلاع دقیقی به دست نیامده است. اما آنطور که منابع محلی گزارش دادهاند، اگر کسی از در اصلی گورستان آقا سید مرتضی در خيابان كاشف غربی كوچه نياكان وارد حیاط شود، دست چپ جایی است که مردان در آن دفن شدهاند. به فاصله چند ده متر و درست وسط حیاط و در مجاورت دیوار یک خانه، محل دفن زنان مجاهد است. این گزارشها عمدتا متکی به مشاهدات همسایگان ضلع شمال شرقی گورستان در آن زمان است.
اکبر کاظمی، که تا ۱۲ تیر ۱۳۶۷ در زندان مالک اشتر لاهیجان زندانی بوده است، چنین شهادت میدهد:
«یک روزی در فاصله ۲۰- ۲۲ تا ۲۷ آبان ۶۷ یک نفر از دوستای قدیمیمان را که سال ۶۵ آزاد شده بود را دیدم. از او پرسیدم خبری از بچههای زندانی داری؟ خیلی مضطرب بود. گفت خیلی از بچهها را اعدام کردهاند. بعد پرسیدم از کجا شنیدهای؟ آدرس خانهاش را به من داد و گفت خانهام فلان جاست، دیدم که نزدیک یکی از قبرستانهای شهر است. قبرستان آقا سید مرتضی نزدیک خانهشان بود. شاید ۳۰۰ یا ۴۰۰ متر فاصله داشت. بعد او گفت از طریق همسایههایمان شنیدهایم که دو شب قبل تعداد زیادی لودر کار میکردند در مزار که این چیز عجیبی بوده و موضوعیتی ندارد که در این مکان چنین کاری انجام شود. مخصوصا که در سالهای قدیم تقریبا ۲۵ تا ۳۰ سال پیش چنین چیزی عجیب بوده که لودر بیاید و کار کند. گفتم خب صدای لودر چه ربطی دارد به این؟ گفت دو سه تا لودر کار میکرد و زمین را حفر میکرد و این را یکی از همسایهها دیده بوده که خانهاش به محیط مزار اشراف داشته. بعد گفت اینها دیدهاند که ماشینی آمده، مثل ماشین ۱۰ تن که درونش اجسادی بوده در حفره ریختهاند. بعد رویشان خاک ریختهاند. بر اساس این، گفت موضوع باید اعدام زندانیان باشد چون نه تصادفی به صورت عمومی پیش آمده بود و نه چیز دیگری. بعد گفت یکی از خانمهای اطرافشان گفته سگها نمیگذاشتند ما تا صبح بخوابیم. تا صبح سر و صدا میکردند و زوزه میکشیدند. چون که این کار سریع انجام شده بود، خاک را به صورت سطحی ریختهاند در نتیجه سگ هم بوی خون وگوشت را شنیده و خاک را میکند و تا به یک جسد میرسد. این حفرهای که ایجاد شد باعث شد سگهای دیگر هم رفتند و طرفهای صبح ملت رفتند و دیدند آنجا را و معلوم شد که اولا مکان جدید بود چون تمام اطراف چمن بود و آنجایی که کنده شده بود گل بود، ساختارش ناهموار بوده و معلوم بود کوبیده نشده. بعد هم یکی قسمت از خاک پایینتر بود و این نشون میداد که اینجا جای جنازههایی است که شب قبل آنجا ریخته بودند.
برای اینکه خودم مطمئن بشوم صبح دو روز بعدش خودم رفتم، صبح خیلی زود بود. دور و بر ساعت ۵. برای این صبح زود رفتم که دیده نشوم. از در بزرگ ماشینرو وارد شدم، بدون اینکه نیاز باشد نقطه مورد نظر را بگردم و پیدا کنم، متوجه مکان شدم. به خاطر اینکه در فاصله ۹۰ تا ۱۰۰ متری من مکانی بود که سبز بود یعنی پر از چمن بود، در وسط این محیط چمنکاریشده مقدار زیادی خاک به صورت گل بیرون زده بود، معلوم بود که اینجا را اخیراً خاکبرداری کردهاند. از دور دیدم که تعداد زیادی هم آدم آنجاست. تعجب کردم که این موقع صبح اینها اینجا چه کار میکنند. دیگر برایم مسجل شد این همان مکان گور دستهجمعی قتلعام است. جلوتر رفتم و دیدم در دستانشان بیل و کلنگ و یک سری اقلام مربوط به کندهکاری بود، فهمیدم که برای همین کار میکنند. من هم از همین مسیر به سمت آنها رفتم و خواستم سوال کنم، دیدم یک آقایی به طرف من آمد. جوری که فهمیدم بقیه کارگر بودند و این سرکارگر بود. کنجکاو شده بود که من آن موقع صبح چرا به آنجا رفتهام. من سوال کردم که اینها همانهایی بودند که در اتوبوس تصادف کرده بودند؟ او که هم جا خورده بود و هم نمیخواست صحنه را کارگرها ببینند گفت بله اینها همانهایی هستند که تصادف کردهاند. گفتم همان دو تا اتوبوس که تصادف کردند و خیلیهایشان مردند؟ گفت بله بله. گفتم اینجا دفنشان کردهاید؟ گفت بله اینجا دفن کردهایم. گفتم یعنی همه را یک جا دفن کردهاید و رویشان خاک ریختهاید. او دیگر حرفی نزد و از میزان پیگیری و سوالهای من تعجب کرده بود. گفت آره و دیگر حرفی نزد. من همانطور نگاه میکردم. این مسیر را که رفتم دیدم محیطی حدود۳۰ تا ۳۵ متر که خاکبرداری شده بود و کارگرها همانطور داشتند بغل خاکها را سفت میکردند. یک سری با فورغون خاک میآوردند، یک سری سنگ میچیدند. من از بغل آنها رد شدم و از یک در کوچک بود که مناسب برای تردد تک نفره بود، خارج شدم. دیدم نمیتوانم آنجا بایستم، با توجه به اینکه حتما در ترکیبشان نیروهای امنیتی-اطلاعاتی بودند و هوا داشت روشن میشد. به آرامی از در بیرون رفتم ولی به سرعت از منطقه خارج شدم. ولی هنوز در مورد ابعادش به نتیجه درستی نرسیده بودم. فردای آن روز تلاش کردم که دوباره برگردم، دیدم که هنوز رویش کار میکنند و ترسیدم که شناسایی بشوم. به تهران رفتم. بعد دو هفته برگشتم و دوباره به آنجا رفتم. چیزی که دو هفته بعد دیدم این بود که این مکان دیگر خاک نبود و سیمانکاری شده بود. بر اساس اندازهای که از قدمهایم داشتم فهمیدم که طول این گور جمعی ۳۰ تا ۳۳ متر است و عرضاش ۳ تا ۳ و نیم متر است. من سه بار این منطقه را اندازهگیری کردم. یعنی این مسیر را رفتم در قسمت طول با قدمهایم اندازه گرفتم.
با فاصله از آنجا، یک مکانی بود که دوستم گفته بود که همسایهها میگویند آنجا خانمها را دفن کردهاند. رفتم آنجا را هم اندازه گرفتم. طولش در حدود سه سهونیم تا چهار متر، عرضش هم در حدود یک تا یک و بیست سانتیمتر بود. حتی یک قسمت از سیمانش شکسته بود به دلیل اینکه یک بار باران باریده و چون رطوبتش زیاد بود، هنوز خوب شکل نگرفته بود و صاف نبود. خیلی جاها علامت کلنگ رویش مانده بود. ولی برایم مسجل شد که این منطقه گورستان جمعی است.»
یک منبع محلی نیز در مصاحبه با عدالت برای ایران تایید کرد که زندانیان سیاسی زن و مرد اعدامشده در سال ۱۳۶۷ در لاهیجان را در دو گور جمعی جداگانه دفن کردهاند. برای تعیین هویت جانباختگانی که احتمالا در این گورهای جمعی دفن هستند، فهرستهای موجود را مقایسه کردیم. فهرست سازمان مجاهدین شامل ۲۰ مرد و یک زن، فهرست کمیته دفاع از حقوق بشردر ایران- سوئد شامل ۲۳ مرد و یک زن، فهرست بنیاد برومند شامل ۱۱ مرد و یک زن فهرست دیگری از سازمان مجاهدین شامل ۱۵ مرد و ۲ زن میشد. در تمامی این فهرستها اتهام تمامی جانباختگان، هواداری یا عضویت در سازمان مجاهدین عنوان شده بود. اما فهرستی که اکبر کاظمی شخصا تهیه کرده است و به شکل اختصاصی در اختیار ما گذاشت، اسامی ۵۷ زندانی مرد اعدامشده را در بر میگیرد که پنج نفر از آنان عضو یا هوادار سازمانهای سیاسی چپ، شامل اتحاديه كمونيستها، پیکار و گروه اشرف دهقانی بودهاند (محمود معيني، سيروس زيرك، رسول رضوی، فريبرز ايلبيگی و حمزه).
درباره زنان اعدامشده در زندان مالک اشتر لاهیجان اطلاعات به مراتب کمتری وجود دارد. علاوه بر طیبه شیرازی که نامش در فهرستهای منتشرشده موجود آمده است، یکی از فهرستها از شهره جوکار و شیرین جوکار نیز به عنوان کسانی که احتمالا در گور جمعی لاهیجان دفن شدهاند نام برده است. همین منبع تعداد زنان اعدامشده در لاهیجان را ۱۱ نفر ذکر کرده است.
زندان مالک اشتر لاهیجان، فروریختگی دیوار به سمت رودخانه در سال ۱۳۹۶ بر اثر رانش زمین و سیل بوده است
با ترکیبکردن تمامی فهرستهای یادشده مجموعا به اسامی ۸۱ نفر (۷۸ مرد و سه زن) میرسیم که در کشتار ۶۷ در لاهیجان و احتمالا در گورهای جمعی محوطه آقا سید مرتضی دفن شدهاند.
اکبر کاظمی می گوید:
«بعدها چندین بار به آنجا رفتم، به خصوص شبهای جمعه. میدیدم که در همین قسمت که قبر دستهجمعی زندانیان بوده، دستههای گل میگذاشتند. مادرهایشان میآمدند و گل و شمع میگذاشتند. چند جا من دیدم که مادرها بر اساس اطلاعات و یا فرضشان فکر میکردند که بچهشان اینجا دفن شده است. سنگ گذاشته بودند، اسم بچهشان را نوشته بودند و حتی رژیم بعضی از سنگها را شکسته بود. من دو سه تا سنگ دیدم که شکسته بود. گور دستهجمعی بود ولی باور داشت که اینجا مکانی است که پسرش در آنجا دفن شده است. آخرین بار که سال ۷۴ رفتم به همین صورت بود.»
درباره وضعیت فعلی این بخش از قبرستان آقا سید مرتضی، داوطلبان مجموعه فعالان حقوق بشر (هرانا) در گزارشی که در خردادماه ۱۳۹۶ به دست عدالت برای ایران رسیده است درباره بازدید خود از این بخش از قبرستان آقا سید مرتضی چنین مینویسند:
«این منطقه تقریبا جدا از بقیه قبرستان بود و حدود ۳۰۰ متر مساحت داشت. تعدادی بین ۳۵ تا ۴۵ عدد قبرهایی وجود داشت که به صورت کد مشخص شده بودند. کدگذاری قبرهای موجود به طور مثال به این صورت بود که در یک تکهسنگ ۲۰ در ۲۵ سانتیمتر نوشته شده بود الف – ح و زیر آن شمارهای دو یا سه رقمی حک شده بود. قابل تشخیص نبود که این شمارهها بیانکننده چه چیزی هستند. مابین این قبرها قبرهایی وجود داشت که اسم و فامیل روی آنها حک شده بود اما به همین صورت مشخصات آنها روی سنگهای کوچکی نوشته شده بود و ترتیب قرار گرفتن و شکل مشابهشان بازگوکننده این بود که احتمالا آنها قبرهای افراد معمولی نیستند.»
عکسهایی را که این گروه از این قسمت از قبرستان آقا سید مرتضی گرفتهاند محوطه نسبتا وسیع خالی را نشان میدهد که به نظر میرسد مکانی است که یکی از مزارهای جمعی در زیر آن قرار دارد. هرچند برخورد کارگری که ظاهرا در ساختمان مجاور مسجد مشغول به کار بوده اجازه تکمیل مستندسازی، فیلمبرداری و عسکبرداری بیشتر را به آنان نداده است:
«این منطقه دقیقا مشرف به در ورودی مدیریت و نگهبانی قبرستان و مسجد بود به نحوی که پنجره و در ورودی آن رو به سمت این محدوده بود و مشخصاً دو نفر حاضر در نگهبانی متوجه حضور ما در آن منطقه بودند و کارگری که در ساختمان مجاور مسجد مشغول به کار بود مستقیماً این سوال را مطرح کرد که اینجا به دنبال چه چیزی هستیم.»
* علاوه بر گزارشها و مطالب منتشرشده، در تهیه این مطلب از شهادت اکبر مجرد و دو فرد مطلع محلی که هویتشان نزد عدالت برای ایران محفوظ است استفاده شده است. عکسهای این مطلب را داوطلبان مجموعه فعالان حقوق بشر تهیه کرده و برای استفاده اختصاصی در اختیار ما قرار دادهاند.